باکودکو پارت ۵

دکو
_اینجوری نمی‌شه
باید بچه‌ها رو پیدا کنیم
حالا اینجا کجاس؟
می‌تونیم برگردیم خونه؟
باکوگو کلافه و با اخم
_بچه‌ ها رو ول کنیم و بریم؟
میدوریا هول شده
_نه نه نه
فقط چرا هیچکی نی ؟
چرا فقط ما دو تا موندیم؟
باکوگو آروم خواست بلند شه که آخی گفت
میدوریا نگران با سمتش دوید و با دیدن خون روی پاش
_کاچان
تو کی اینجوری شدی
درد می‌کنه؟
شانس بیارم جعبه کمک های اولیه نسوخته باشه
باکوگو آروم نشست
_من چیزیم نیست نفل....
حرفش با دویدن میدوریا به سمت اتوبوس نصفه موند
.
.
.
چند دقیقه بعد
میدوریا با اصرار فراوون بالاخره داره پای باکوگو رو باند پیچی می‌کنه
_ام کاچان
باکوگو بی‌ حوصله و عصبانی
_چیه
از کجا دنبال بچه ها بگردیم؟
باکوگو خیلی راحت
_یه جی پی اس به باند های آیزاوا سنسه بستم
میدوریا شوکه
_چیی؟
باکوگو عصبی
_چیه
اون نفله ها اگه ماموریت می‌رفتن به ما نمی‌گفتن‌
میدوریا ذوق زده و با خنده بالا پرید
_کاچان می‌تونی را بری؟
باکوگو
_نکنه توی نیم وجبی می‌خوای منو بلند کنی؟
................
دیدگاه ها (۱۳)

سری بعددختری که عاشق لبخند هاستیعنی اوراراکا رو می‌گه؟کل روی...

من دیگه سناریو باکودکو نمی‌نویسماگه میدوریا با اوراراکا....

وایییی این خیلی خوب بود🤣🤣🤣🤣

از اون نویسنده‌ هایی که پایان داستانشون‌ غم انگیزه بدم میادچ...

کیریشیما با غش و ضعفدوربین گوشیش رو سمت باکوگو که رسما گوجه ...

ادامه تک پارتی سرو تصمیم گرفتم گشادی رو کنار بذارم و بیام اد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط